گلایه

 
 

خدایا

 

 

ببخشید ها...

 

 

ولی وقت کردی مسیر زندگی ما رو یه بررسی مجدد بکن!

 

 

قسمت آسفالتش افتاده رو دهن ما!!!



سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, |

نفس

 
 

می خواستم به هوای چشمانت نفس بگیرم...
نفهمیدم
چشمانت
چه حال و هوایی داشت که نفسم گرفت‏...‏!‏



سه شنبه 27 تير 1391برچسب:, |

هه هه

 
 

وقتی من مردم مزارم رو با آب و صابون بشویید تا هرکی رد شد لیز بخوره من بخندم روحم شاد بشه



دو شنبه 26 تير 1391برچسب:, |

گرانی

 
 
دوره ی ارزانیست...
چه شرافت ارزان....
تن عریان ارزان...
و دروغ از همه چیز ارزان تر....
آبرو قیمت یک تکه ی نان.....
و چه تخفیف بزرگی خورده قیمت "هر انسان ....!‬


چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, |

کاش روزی برسد

که همه ی پیامک های جهان

این باشد

مهدی فاطمه آمد

آقا جونم تولدت مبارک



چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, |

فریاد

 
 

چرا فریاد را کسی نمی شنود

ترس از این همه کر است

که خود را به نشنیدن زده اند

و اما خدا

خدایا  تا کی.......



چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, |

http://s3.picofile.com/file/7401263866/%DB%8C%D9%88%D8%A7%D8%B4%DA%A9%DB%8C2.jpg



چهار شنبه 14 تير 1391برچسب:, |

استرسی که ما موقع باز کردن سایت دانشگاه واسه دیدن نمرمون داریم تروریست القاعده برای عملیات انتحاری نداره…

 

قانون طبیعت اینطوریه که نکُشی میکُشنت، بکُشی باید دیه بدی !

 

ترس پسرها از ازدواج دل بستن به یه دختر نیست، دل بریدن از بقیه دخترهاست…

 

اینقــد بدم میاد از اینهایی که دماغ میخرن چسبشو نمی کنن!!!!

 

طرف زنگ زده به موبایلم میگه ببخشید منزل آقای کریمی !؟
گفتم نه اینجا اداره ست !

 

اگه آدم به معجزه معتقد نبود روزی ده بار

نمیرفت سر یخچال تا چیزی که می خوادو پیدا کنه !

 

این خیلی بده که یه آهنگ عاشقانه شما رو یاد ۴ – ۵ نفر بندازه ….

کاش یکی بود تو اینترنت چایی پخش میکرد دیگه از پا کامپیوترم بلند نمیشدیم

 

تا حالا دقت کردین یه روزایی هست که یهو قصد می کنی اتاقتو مرتب کنی

 

همه ی وسایلتو که می ریزی بیرون… تازه میفهمی چه غلطی کردی!!!

 

همین روز است گداها سر چهارراه با دستگاه کارتخوان بیان سراغمون…!!!!

 

ﺩﯾﺸﺐ ﻫﺮ چی ﻣﻨﺘﻈﺮ ﻣﻮﻧﺪﻡﺍﯾﺮﺍﻧﺴﻞ ‌ﺑﻬﻢ ﺍﺱ ﺍﻡ ﺍﺱ ﻧﺪﺍﺩ، ﻇﺎﻫﺮﺍ ﺭﺍﺑﻄﻪ ﻣﺎ ﻓﻘﻂ ﮐﺎﺭﯾﻪ و من دچار سو تفاهم شده بودم

 

الان یه پسره رو تو فیسبوک دیدم اسمش فوفولی فو بود. اومدم اسمشو بخونم صفحۀ مانیتور پرِ تُف شد!!

 

توی تهران، کل جدول مندلیف رو با یه نفس میکشی تو بدن!

 

میگن پول خوشبختی نمیاره … ولی من ترجیح میدم توی لامبورگینی گریه کنم…

 

یه ضرب المثل هست که میگه:
شـــانـــــس یــــه بـــار در خــونــه آدمـــو میــــزنـــه
بَـــدشــــانـــســـی دســـتـــش رو از روی زنـــگـــــــ بـــر نـــمیـــداره
بـــدبــَـخـــتـــی هَـــم کـــه کـــلاً کـــلیــد داره

 

 

یه قانون نانوشته میگه :
اگه یه هفته ام وقت داشته باشی
باید کل کتابو شب امتحان بخونی !

 

منم الان دقیقا اینطوریم یه هفته وقت داشتم واسه امتحانم هیچی نخوندم پس فردام امتحان دارم



یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, |

سلام بعد از چند روز دوباره اومدم

حالا به جبران روزای که نبودم یه داستان واقعی میذارم تو وبم

 

 

یک روز توی پیاده رو به طرف میدان تجریش می رفتم…

از دور دیدم یک کارت پخش کن خیلی با کلاس، کاغذهای رنگی قشنگی دستشه ولی به هر کسی نمیده!

خانم ها رو که کلا تحویل نمی گرفت و در مورد آقایون هم خیلی گزینشی رفتار می کرد و معلوم بود فقط به کسانی کاغذ رو می داد که مشخصات خاصی از نظر خودش داشته باشند، اهل حروم کردن تبلیغات نبود ….

احساس کردم فکر می کنه هر کسی لیاقت داشتن این تبلیغات تمام رنگی گرون قیمت رو نداره ،لابد فقط به آدمهای باکلاس و شیک پوش و با شخصیت میده! از کنجکاوی قلبم داشت می اومد توی دهنم…!!!

خدایا، نظر این تبلیغاتچی خوش تیپ و با کلاس راجع به من چی خواهد بود؟! آیا منو تائید می کنه؟!!

کفشهامو با پشت شلوارم پاک کردم تا مختصر گرد و خاکی که روش نشسته بود پاک بشه و کفشم برق بزنه!

شکم مبارک رو دادم تو و در عین حال سعی کردم خودم رو کاملا بی تفاوت نشون بدم!

دل تو دلم نبود. یعنی منو می پسنده؟ یعنی به من هم از این کاغذهای خوشگل میده…؟!

همین طور که سعی می کردم با بی تفاوتی از کنارش رد بشم با لبخند نگاهی بهم کرد و یک کاغذ رنگی به طرفم گرفت و گفت: “آقای محترم! بفرمایید!”
قند تو دلم آب شد!
با لبخندی ظاهری و بدون دستپاچگی یا حالتی که بهش نشون بده گفتم: ا ِ، آهان، خب چرا من؟
من که حواسم جای دیگه بود و به شما توجهی نداشتم! خیلی خوب، باشه، می گیرمش ولی الآن وقت خوندنش رو ندارم! کاغذ رو گرفتم …
چند قدم اونورتر پیچیدم توی قنادی و اونقدر هول بودم که داشتم با سر می رفتم توی کیک تولدی که دست یک آقای میانسال بود! وایسادم و با ولع تمام به کاغذ نگاه کردم، نوشته بود:
دیگر نگران طاسی سر خود نباشید، پیوند مو با جدیدترین متد روز اروپا و امریکا !!



یک شنبه 11 تير 1391برچسب:, |